شب است و لحظه ی حرمان مریم / وطفلی خفته در دامان مریم
وجود نازنینش بکر و بی عیب / خدا می داند و وجدانِ مریم
مسیح خالق و پیغمبر صلح / گلی خوشبوی از بُستانِ مریم
همان طفلی که از روح خداوند / نهالش تنجه زد در جانِ مریم
نه دستی بهر تیمار وجودش / نه دارویی که بُد درمانِ مریم
دلش در معرض اوهام وحشی / ولی چون کوه بُد پیمانِ مریم
ندای لا تَخَف لا تَحَزنوهآ / زسوی خالقِ سبحانِ مریم
شفا بخش دل پردرد او شد / بشد لطف خدا از آنِ مریم
بُوَداو روح «جاوید» خداوند / نبشته این چنین فرمانِ مریم
دعوت به همکاری در سایت
سلام خدمت همه دوستان عزیز و بازدیدکنندگان محترم ، برای سایت به تعدادی نویسنده نیاز داریم ، اگر مایل به همکاری با ما هستید ،
همین الان عضو بشوید و مطالب خود را ارسال کنید در هر زمینه که توانایی دارید و شارژ 2000 هزار هدیه بگیرید